«جشن پتو» مجموعهای از طنز تعدادی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که به اهتمام عبدالرحیم سعیدی راد جمع آوری شده است. جنگ تحمیلی ۸ ساله به كشورمان با همه خشونت ها و زمختی هایش مثل هر موقعیت دیگری داراى اتفاقات طنزی هم بود. به این صورت كه گاهی ناخواسته و اتفاقی جریانی پیش می آمد كه موجب خنده می شد؛ گاهی هم بر و بچه های شوخ برای بالا بردن روحیه نشاط رزمنده ها دست به خلق اتفاقات طنزآمیزی مى زدند.
***
تازه چشممان گرم شده بود که یکی از بچه ها، از آن بچه هایی که اصلا این حرف ها بهش نمی آمد، پتو را از روی صورتمان کنار زد و گفت: بلند شید، بلند شید، می خواهیم دسته جمعی دعای وقت خواب بخوانیم. هر چی گفتیم: بابا پدرت خوب، مادرت خوب، بگذار برای یک شب دیگر، دست از سر ما بردار، حال و حوصله اش را نداریم. اصرار می کردکه : فقط یک دقیقه، فقط یک دقیقه. همه به هر ترتیبی بود، یکی یکی بلند شدند و نشستند. شاید فکر می کردند حالا می خواهد سوره واقعه ای، تلفیقی و آدابی که معمول بود بخواند و به جا آورد، که با قیافه عابدانه ای شروع کرد: بسم الله الرحمن الرحیم همه تکرار کردند و با تردید منتظر بقیه عبارت شدند، اما بعد از بسم الله، بلافاصله اضافه کرد: همه با هم می خوابیم، بعد پتو را کشید سرش. بچه ها هم که حسابی کفری شده بودند، بلند شدند و افتادند به جانش و با یک جشن پتوی حسابی از خجالتش درآمدند.(برشی از کتاب جشن پتو)
شاعرانه - poetic...
ما را در سایت شاعرانه - poetic دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saeedirado بازدید : 170 تاريخ : يکشنبه 26 آبان 1398 ساعت: 23:51