مثنوی برای اربعین

ساخت وبلاگ

شاعران بسیاری سروده‌های خود را در آستانه اربعین حسینی به ساحت مقدس ائمه معصومین (ع) تقدیم کرده‌اند، عبدالرحیم سعیدی‌راد نیز سروده تازه خود را با موضوع اربعین حسینی (ع) منتشر کرده است.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، با پیروزی انقلاب اسلامی و ایجاد بستر مناسب برای رشد و بالندگی ادبیات و هنر دینی، آثار متعددی با بهره‌گیری از موضوعات جدید و با رویکردی نو خلق شد. در این میان، شاید به گزافه نباشد این حرف که ادبیات عاشورایی بیش از دیگر حوزه‌های ادبیات آئینی، رشد داشته و در قالب‌های جدیدتری عرضه شده است. از جمله موضوعاتی که اخیراً در قالب‌های ادبی به آن پرداخته شده، «اربعین حسینی» است.

هرچند خلق اثر ادبی درباره اربعین حسینی در ادب فارسی سابقه دارد، اما در سال‌های اخیر و با استقبال مردمی از مراسم‌های این ایام، این دسته از آثار از نظر کمی و کیفی رشد داشته است؛ به طوری که در آینده به عنوان یکی از شاخه‌های قوی حوزه شعر عاشورایی معرفی خواهد شد.

شاعران بسیاری سروده‌های خود را در آستانه اربعین حسینی به ساحت مقدس ائمه معصومین (ع) تقدیم کرده‌اند، عبدالرحیم سعیدی‌راد نیز سروده تازه خود را با موضوع اربعین حسینی (ع) منتشر کرده است. این سروده به شرح ذیل است:

باز هم رخت عزا بر تن کنید
آه‌ای زنجیر‌ها شیون کنید
دسته‌های سینه زن! جاری شوید
واژه‌ها، گرم عزاداری شوید
روی نعش ماه، با حالی حزین‌
می‌چکد از آسمان گل بر زمین
روی لب فریاد حیدر حیدر است
اربعین آغاز شوری دیگر است
اربعین آیینه‌ای از کربلاست
انتها نه! ابتدای ماجراست
باز هم صحرای محشر می‌شود
کربلا دردل مکرر می‌شود
ناله‌هامان باز در دل مانده‌اند
ناقه‌ها از گریه در گل مانده‌اند
چشم‌ها، سرچشمه بیداری‌اند
اشک‌ها، تفسیر زخمی کاری‌اند
ابر‌های غصه در تاب و تب‌اند
لاله‌های دشت، اشک زینب‌اند‌
می‌وزد عطر شهیدان باز هم‌
می‌دود در کوچه طوفان باز هم
دسته‌ها جمعند با سوز و فغان
آسمان گردیده امشب نوحه‌خوان
آسمان تا نوحه‌اش را دم گرفت
کوچه‌های شهر را ماتم گرفت
نوحه‌خوان! از پیکر بی‌سر بخوان!
باز هم از روضه اکبر بخوان
بار دیگر از صمیم سوز جان
روضه عباس و اصغر را بخوان
هان بگو، از کاروان غم بگو
ماجرای عشق را نم نم بگو
با دلی آکنده از اندوه و غم
یاد کن از حضرت سجاد هم
یاد کن از روز‌های بی‌کسی
از شب دلشوره و دلواپسی
از چهل شب جوشش غم از زمین
از چهل شب داغ‌های آتشین
از چهل شب داغ و درد و اضطراب
از صدای ناله‌های آب آب
از هجوم خیزران بر لب بگو
سینه سوزان است از زینب بگو
آنکه، چون شیر است در دشت بلا
هان بگو از قهرمان کربلا
از نگین خاتم پیغمبری
از شکوه خطبه‌های حیدری
آنکه در اوج حیا و اقتدار
حرف می‌زد با زبان ذوالفقار:
کربلا جز عشق و شیدایی نبود
هرچه دیدم غیر زیبایی نبود

شاعرانه - poetic...
ما را در سایت شاعرانه - poetic دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeedirado بازدید : 39 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1402 ساعت: 23:16