واژه های موجی

ساخت وبلاگ
دهانم را باز می کنم برای شعر،
خیابانی از لوزه هایم
تا لویزان پل می بندد.

شقیقه هایم تیر می کشند
می دانم 
اگر سرفه کنم
تمام روزهای هفته بهم می ریزند

چقدر سردم می شود
وقتی تو نیستی که قرص هایم را 
سر وقت
روی زبانم بکاری

آن بالا را ببین،
کرخه، چزابه، صالح مشطط 
حتی کربلای چار
دور سرم می چرخد
بچه های فاطمیون
درون جمجمه ام سنگر می گیرند.

سید سید!... عباس!
سید جان! پاهایم را موریانه ها خورده اند.
چشمهایم را باد برده است
دستهایم ...
آه! دست هایم کنار علقمه جا مانده اند.
*
حالا سرم گیج می رود
اما هنوز هم تو نیستی
و این واژه های موجی
بوی گاز خردل و پیتزای پپرونی می دهند....

(سعیدی راد)

شاعرانه - poetic...
ما را در سایت شاعرانه - poetic دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeedirado بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 2:16