(٢ - ١٩:٣٨) ١٤٠١/٠٥/کوتاهنوشتی درباره عبدالرحیم سعیدیراد و نگاهی به یک شعرش*به قلم رضا قنبریایرنا/ جامعهشناسی، رشتهی درسی من، دانشی عجیب و پیچیده و بسیار کاربردی است، بهخصوص وقتی با ادبیات پیوند میخورد تبدیل به دانشی هیجانانگیز و پیچیده و بسیار بسیار کاربردی میشود.به خلاف فلسفه و دانش ادبی که ایدئولوژی در هنر را چیزی ناخوشایند میدانند دانش جامعهشناسی ادبی قائل به این است هیچ شخصی وجود ندارد که بدون ایدئولوژی باشد. روبرت اسکارپیت از پایهگذاران جامعهشناسی ادبی یک کلانبحث دارد درباره اینکه چطور فرهنگی که شخص در آن بزرگ شده بر زبان نوشتار او اثر میگذارد؛ اینکه پیوند عمیقی میان نگرههای معرفتشناختی و تجربیات زیستی و پرورش فرهنگی شخص با "زبان اثر او" وجود دارد.عبدالرحیم سعیدی راد شاعری به معنای عمیق کلمه دارای زبان ساده و ساختارهای ساده در شعر است؛ او در زندگی اجتماعی انسانی ساده و باورمند و انسانگرا و برخاسته از زیستبوم جنوب ایران است و همین خصوصیات در زبان نوشتارش نیز بازتاب دارد؛ زبان ساده {از نوع دلپذیرش} که جنس کلماتش و نحوهی چیدمان کلامیاش سویهی اعتقادی و اخلاقگرا و عاطفی دارد. او نه شاعری زبانورز است (چنانکه جریان شعر دهه هفتاد بر آن تاکید دارد) نه شاعری تجربهورز در زبان (چنانچه مثلن هوشنگ چالنگی یا بهرام اردبیلی بودند)؛ او به طور ارادی و هوشمندانه زبان ساده را انتخاب میکند زیرا میداند هم مخاطب با آن راحتتر ارتباط میگیرد هم اینکه موضوعات مورد نظرش را در یک ظرف زبانی ساده، راحتتر و لطیفتر میتواند بیان کند. اگرچه وجه ایدئولوژیک (نگرههای سیاسی و دینی و فرهنگی او) در شعرش زیاد و آشکار به چشم میآید اما به طور جالبی شعر او به سمت شعارگرایی یا بیان رو, ...ادامه مطلب