شاعرانه - poetic

متن مرتبط با «الشعرا» در سایت شاعرانه - poetic نوشته شده است

خاطره مرکب الشعرا

  • مرکب الشعرا !به روایت : عبدالرحیم سعیدی راد__________________________در سال هاي دور توي اهواز يك ژيان زرد قناری داشتم. شعراي اهواز بهش مي گفتند : مركب الشعرا. چون غالبا دوستان شاعر سوارش مي شدند.صندلي عقب ژيان سوراخ شده بود و يكي از فنر هاي صندلي زده بود بيرون. البته وقتي كسي مي نشست مي زد بيرون! در نتيجه موقع پياده شدن اين فنر به شلوارشون گير مي كرد و زخمی اش مي كرد.روزي كه شلوار بهروز ياسمي اينجوري پاره شد زماني بود كه براي شب شعري مي رفتيم. بهروز رفت پشت تريبون و گفت: هرگاه توي خيابون راه مي رفتيد و از پشت سر ديديد كه كسي شلوارش پاره است (اشاره کرد به شلوار خودش) بدانيد كه طرف شاعر است!!! چون حتما سوار ژيان سعيدي راد شده است.ها راستي... يه بار هم آقاي قزوه اومده بود اهواز. عصر براي ديدنشون رفتم مهمانسرا. از دور منو كه ديد دارم با ژيان ميام. دويد سمت ژيانم و پريد هوا و دو پايي فرود آمد رو گلگير ژيان. تا چند روز اينقدر با سنگ و چوب زدم تا فرو رفتگي اش كمي درست شد! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها